دیروز درس نخوندم و با عذاب وجدان خوابیدم. خواب دیدم کنکور دارم و تو راهروی یه مدرسه، قرار بود کنکور بدیم، همزمان با بچه های دهم و یازدهم!!!
ساعت 9 اعلام کردن وقت عمومی تموم شده و یکم بریم حیاط مدرسه و استراحت کنیم تا دفترچه های تخصصی رو پخش کنن و برگردیم. تو حیاط یکم قدم زدم و منتظر بودم صدامون بزنن، دیدم ساعت 9 و نیمه و هیچکس تو حیاط نیست! فهمیدم باید خودم میرفتم تو و کسی قرار نبود صدام کنه، دو دستی می زدم تو سرم و میگفتم بدبخت شدم نیم ساعت از وقتم رفت. با چشمای اشکی شروع کردم به ورق زدن دفترچه و مونده بودم از چه درسی شروع کنم. 

ساعت 10 اعلام کردن وقت بچه های دهم و یازدهم تموم شده و باید برگردن سر کلاساشون، من داشتم تند تند تست زیست می زدم که دبیر فیزیک اول دبیرستانم اومد بالا سرم و گوشمو گرفت و به زور منو برد سر کلاس!با اخم گفت: فلانی مگه نگفتن بیاید سر کلاس؟ چرا نیومدی؟  گریه می کردم و میگفتم خانم بخدا من درسم تموم شده؛ ببین این سوالام واسه پیش دانشگاهی و کنکوره نه یازدهم. میگفت هه خجالت بکش، اصلا به تو میاد یازدهم باشی چه برسه به اینکه کنکوری باشی. هر چی می گفتم قبول نمی کرد تا اینکه دخترش اومد (دبیرم مجرده و اصلا دختر نداره!!!) گفت وای مامان راست میگه این دفترچه ی کنکوره. بعد دبیرم عذاب وجدان گرفت و گفت برای جبران وقتت که گرفتم، سوالای فیزیکتو حل می کنم برات. خیلی خوشحال شدم ولی وقتی دفترچه رو باز کردم وا رفتم، سوالای مربع پانت ژنتیک و مندل تو قسمت فیزیک بود!!! (قبل از خواب داشتم مربع پانت برای لوله کردن زبون رو به همسرم توضیح میدادم واسه همین اومد تو خوابم).

دبیرمم بغض کرد و دوتایی مشغول سوالا شدیم، ولی حتی یه سوالم حل نکردیم.

هی میگفتم: وای ریاضی موند، وای شیمی، وای زیست


+تیتر از سعدی:)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عرضه کتابها و محصولات دیجیتالی وکیل آنلاین11 مجله اینترنتی, وبلاگ مجله ای جالب Antonia استاتیک مقاومت پکیج تصفیه فاضلاب وبلاگ شخصی در مورد کار و امورات روزمره هیچکس ... مجله تاسیسات