مردم میخوابن که استراحت کنن، من میخوابم که تو خواب سوالای فلسفی طرح کنم :||
تو خواب دیشبم با چند تا از فوامیل :| که کاملا رندوم و بی ربط انتخاب شده بودن زدم به کوه و بیابون و کاملا بی هدف هر جا که جاده خراب تر بود،اون میشد مسیر ما:/
بعد ماشینو پارک کردیم وسط جاده وتصمیم گرفتیم پیاده بریم و از وسط زمین کشاورزی های گِلی رد بشیم.
وسط راه خسته شدیم و تو گٍل ها خوابیدیم و بسی کیف کردیم.
بعد انگار که به مقصدمون رسیدیم فهمیدیم روزه ایم و باید افطار کنیم ولی قبل ترش فهمیدیم که ای وای!! دستشویی نرفتیم.
بعد دستشویی اون خونه یه مدل عجیبی بود،به جای شلنگ، دوش داشت:|
یکهو دیدم نصف خانومای فامیل حامله شدن و وارد اون خونه شدن.منم کاراگاه طور با همشون مصاحبه کردم و به یه نتیجه ی طلایی رسیدم: " هر کی حامله میشه، وسواس میشه"
بعد تر گفتم حالا که بحث علمیه بذار سوالامو هم طرح کنم و بعد از تفکر بسیاااار به این پرسش ها رسیدم:
۱- هدف خدا از خلقت ما چی بود؟
۲- اگه خدا غفور و مهربونه،چرا ما رو بخاطر اشتباه دو تا آدم دیگه، از بهشت پرت کرد بیرون؟
۳-یعنی اگه اون سیب/گندم رو نمیخوردن،ما الان بهشت بودیم؟یا به یه بهونه ی دیگه میومدیم زمین؟
۴- اگه شیطان سجده میکرد بهمون،اونوقت دیگه مورد آزمایش قرار نمی گرفتیم؟!
۵- اگه خدا از اول هدفش آزمایش ما بود،پس چرا اول تو بهشت بودیم و با اشتباه کردن اومدیم زمین؟
۶- بالاخره ما واسه موندن تو بهشت خلق شدیم یا برای رسیدن به کمال و از این چیزا؟
خلاصه که انقدر بحث کردم که مغزم سوت کشید و از خواب بیدار شدم خداروشکر:)
درباره این سایت