شازده کوچولوی عزیز،سلام!
شنیدم تصمیم داری به سیاره ی ما سفر کنی؛ نمیدونم سیاره ی تو هنوزم مثل گذشتست یا نه، اما حالِ سیاره ی ما خوب نیست.
عزیزکم نیا، بذار خاطرات خوبت بدونِ غبارِ غم بمونن.
ما اینجا درخت میبریم و برج میکاریم، اکسیژن میگیریم و دود پس میدیم، دریاچه می نوشیم و نمک قی میکنیم.
راستی نکنه دلت هوای دیدن روباره رو بکنه، که دیدن دوستِ قدیمی تو قفس باغ وحش خیلی دردناکه.
ما اینجا به جونِ هم افتادیم شازده جان. مسابقه میدیم،برای مرگ، برای دورویی و ستم.
اینجا کسی به فکرمون نیست.می سوزیم،می لرزیم ، خاک نفس می کشیم و یخ می زنیم اما خبری از کمک نیست، همه غافلگیر شدن!
البته منصف باشیم،پیشرفت هم داشتیم.توی تورم، عوارض خروج، گرونی.
اگر با همه ی این ها باز هم سر تصمیمت هستی و میخواهی بیای، لطفا برایمان کمی انسانیت به سوغات بیار.
امضا: دوستدارت نلی
درباره این سایت