چند وقتی بود که سریال”دیوار به دیوار رو شبکه تماشا پخش می کرد. خیلی ایده ی فیلم رو دوست داشتم.

فیلم  از این قراره که داستان پنج خانواده رو روایت میکنه که به دلایلی مجبور میشن ۳ ماه تو یه خونه باهم زندگی کنند.این خانواده ها تعدادی خونه رو پیش خرید کردن ولی مورد ی قرار گرفتن و چون جایی برای زندگی کردن نداشتن از سازنده ی خونه ها میخوان که خونش رو در اختیارشون بذاره و اون هم، بنا به درخواست قاضی قبول میکنه و بقیه ی داستان روند اتفاقاتیه که بین این خانواده هاپیش میاد.(برای توضیحات از ویکی پدیا کمک گرفتم:-P )

حقیقتا دلم خواست تو یه خونه به همین بزرگی و خوشگلی با آدمای جورواجور و با سن های مختلف زندگی کنم.

فکرشو کنید چقدر خوب میشد اگه میشد تلفیقی از پیر و جوون، تجربه و چابکی، مرگ و زندگی.

از یه طرف هم حسودیم شد به خانواده های قدیمی که پر از بچه بودن، پر از این تضادهای دوست داشتنی.

ولی بعدش یادم اومد اینجا ایرانه، اینجا حتی وقتی با فامیلت تو یه مهمونی هستی باید خودسانسوری کنی، مواظب کلاهت باشی.

اینجا حتی تو وب خودت هم حق نداری خودت باشی، تو خونه هم نمیتونی افکارتو بیان کنی، حرف بزنی متهم میشی به خارج شدن از دین، نجس شدن و

پس ما کجا خودمون باشیم؟ خسته شدم از این همه نقاب.

+ قرار بود پستم حس خوب داشته باشه، چرا تهش تلخ شدم من؟!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درب ضد سرقت | خرید درب ضد سرقت تجهيزات دندانپزشکي فانوس کوچک جهان گستر branding_agency GRAPHIC DESIGN وبگاه رسمی هنرستان دکتر حسابی مُهر Free Telegram Channel Advertising پژوهشگران جوان