روزی در نماز جماعت موبایل یک نفر زنگ خورد
زنگ موبایل آن مرد ترانه ای بود
بعد نماز همه او را سرزنش کردند
و او دیگر آنجا به نماز نرفت.
همان مرد به کافه ای رفت و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست
مردکافه چی باخوش رویی گفت اشکال نداره،فدای سرت
او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد
حکایت ماست:
جای خدا مجازات می کنیم
جای خدا می بخشیم
جای خدا.
اون خدایی که من می شناسم
اگه بندش اشتباهی بکنه، اینجوری باهاش برخورد نمیکنه
شما جای خدا نیستی اینو هیچوقت یادت نره.
_______________________________________________
هیچوقت از روی ظاهر زندگی دیگران قضاوت نکنید،یه جا نوشته بود(آدم ها رو از روی عکس هایشان قضاوت نکنید،هیچ آدمی از گناه ها وخطاها وخیانت هاش عکس نمی گیره).
این موضوع میتونه راجع به وبلاگ نویس ها هم صادق باشه.ما خیلی از اتفاقات زندگیمون رو نمی نویسیم.
یه نفر بهم گفت کسی که وبت رو میخونه با خودش میگه تو چقدر خوشبختی.
این حرف منو خیلی به فکر برد،چون تو چند پست قبل تر هم گفتم که خوب نیست آدم خوشبختیش رو جار بزنه.این حرف برام مثل یه تلنگر بود،اینکه نکنه نوشته های من باعث حسرت یا غصه خوردن یه نفر شده باشه یا نکنه یه نفر گفته باشه کاش این زندگی من بود.
این چند روز خیلی دوست داشتم پست بذارم،چند بار هم نوشتم و پاک کردم چون می ترسیدم همش سفیدنمایی باشه.
بیایید جای خدا نباشیم، یقین داشته باشیم که خدا بهترین سرنوشت رو برامون رقم میزنه به شرطی که ما هم تلاش کنیم:)
درباره این سایت