خونه ی بابا.
همون جاییه که کلیدش رو هیچکس نمیتونه ازت بگیره،
همون جایی که چه ساعت ۳صبح بیای چه ساعت ۳عصر از آمدنت خوشحال میشوند. درش ۲۴ساعت شبانه روز برای تو باز است.
همون جایی که وقتی میگویند دلتنگ اند، واقعا دلتنگ اند.
همون جایی که سر یخچالش میروی و هرچی میخواهی میخوری.
همون جایی که حتی اگر هوس کمیاب ترین خوراکی ها را هم کنی برایت می آورند.
همون جایی که همه دعوایت میکنن و غر میزنند تا غذایت را تا آخر بخوری.
همون جایی که گل و گیاه هایش به طرز عجیبی رشد میکنند.
آن جا قندهایش شیرین تر است.
نمک هایش شور تر است.
پرتقال هایش مزه ی پرتغال میدهند.
غذاهایش خوشمزه تر است.
آنجا کوفته ها و کتلت ها وا نمیروند.
حتی عدس پلو با آن قیافه ی مسخره اش مزه ی بهشت میدهد.
آنجا بالشت ها نرم ترند
پتوها گرم ترند.
آنجا خواب به عمق جان آدم میچسبد.
آنجا پر از امنیت و آرامش است.
آنجا بابا و مامان دارد.
خدایا خودت حفظشون کن
__________________________________________
بالاخره به شهر غریب اثاث کشی کردیم.
مامان و بابام مجبور شدن زود برگردن شهر خودمون چون مرخصی نداشتن، اما مادرشوهرم موند پیشمون.
اینجا هنوز کولر روشنه:// اونم تموم ۲۴ ساعت:||
دلم خیلی برای مامان و بابام تنگ شده،دیشب از دلتنگی گریه کردم:(
دلم حتی برای داداشمم که همیشه باهاش دعوا می کردم، تنگ شده.
فکرم همش پیش مامان و بابامه،آخه تنها موندن:(
تا شهری که فامیلامون هستن نیم ساعت فاصله دارن. من اومدم اینجا و داداشمم تهران دانشجوعه. اونا دوتایی تنها موندن. چیزی نمیگن ولی پشت تلفن صداشون غم داره.
از اینجا تا خونه ی بابام،۶ ساااااعت راهه:((
اولین باره که این همه از پدر و مادرم دور میشم و نمیبینمشون:(
اینجا هیچ دوستی ندارم،فقط خانومای همکارای همسرم هستن که همشون لرن و من باهاشون راحت نیستم چون همش لری حرف میزنن:(
من تو جمعشون همیشه ساکتم و حوصلم سر میره.
یه همسایه داریم که لکِ کرمانشاهه،خیلی آدمای خوبین ولی روم نمیشه خیلی برم پیششون.این مدت،خیلی هوامونو داشتن و کمکمون کردن.
احتمالا فردا عصری،مامان و بابام بیان
آخرِ هفته، مادرشوهرمم میره و من و همسرم تنها میشیم.
تو فکر اینم شب هایی که همسرم سرکاره من تنهایی چجور بمونم؟
من از دو چیز وحشت دارم: تنهایی و تاریکی:(
+قلمچیِ اینجا،چقدر سخت گیره.هر سری یه ایرادی میگیره و ثبت نام نمیکنه. منتظرم مامانم یه سری مدارکمو بیاره تا برم ثبت نام کنم. یه عالمه فرم پر کردم تا الان
+باید جدی تر درس بخونم. نلی یکم به فکر درست باش دختر
+همتون رو خوندم،اما وقت ندارم دونه دونه کامنت بذارم ببخشید
+کاش بتونم یه دوست خوب پیدا کنم.
+اینجا چقدر همه چیز ارزونه
مادرشوهرم دو تا پتوی ژله ای گل برجسته خرید،دونه ای۱۷هزارتومن. شهر خودشون دونه ای ۳۰ هزار تومنه
+ ممنون که به یادم بودید دوستای خوبمدوستتون دارم:)
+تیتر از حضرت مولانا
درباره این سایت