وقتی یه مدت مستقل زندگی کنی(چه متاهل بشی،چه خوابگاهی بشی،چه خونه ی جدا بگیری)دیگه زندگی کردن تو خونه ی پدر و مادرت برات سخت میشه،حس میکنی استقلالت زیر سوال میره.

من دقیقا همین حس رو دارم،الان حدود دو ماه و خورده ای هست که خونه ی بابام هستم. یه زمان اینجا بهترین جای دنیا برام بودم،حاضر نبودم آرامشِ اتاقم رو با جایی عوض کنم ولی الانلحظه شماری می کنم برای رفتن.

نه اینکه بهم بد بگذره نه،ولی دیگه مثل قبل راحت نیستم.

خونه ی خودم و همسرم،خیلی راحتم.آرامشی که اونجا برام داره،با هیچ جا قابل قیاس نیست.

دیگه خسته شدم از این حس آوارگی،خدایا کارها رو جور کن که زود برم خونه ی خودم،من دیگه خسته شدم:(

+تیتر از مولانا جان


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ریاضی برای همه سبک زندگی Kom igjen Spill fotball med me شرکت آسانسور امین سپاهان زاینده رود - در اصفهان 09135555395 بدون امضاء sure tips for today سریسو بهینه سازی سایت برای گوگل و موتورهای جستجو /باربری سعادت آباد/اتوبار سعادت آباد/ پایه سایت