يادمه تو كتاب لذات فلسفه از قول ناپلئون بناپارت نوشتهبود كه زنها دوست دارن تا ابد معشوقه باشن.
حتی دور اين جمله خط كشيده بودم.
ما حتی دوست داريم آدمایی كه تو رابطههای قبليمون بودن هم تا ابد دوسمون داشته باشن.
ما حتی رابطه های يك طرفه هم يه جورايی حفظ ميكنيم كه به خودمون ثابت بشه هواخواه زياد داريم منتها اين ماييم كه طرفو نميخوايم.
مثلا بعد از چند سال ياد فلان خاطر خواهمون ميفتيم و يه مسيج بهش ميديم كه مطمئن بشيم هنوز فراموش نشديم.
اين مكالمه تا جايی كه طرف اعتراف كنه كه «تو يه چيز ديگه بوديی» ادامه پيدا ميكنه.
قرار نيست چيزی شروع بشه. فقط قراره ما مطمئن بشيم هنوز هم يه معشوقهايم.
#دخترکی_میان_کتابهای_پوسیده
_______________________________________________
پست”دختر خوب من رو یاد این متن انداخت،چقدر این داستان حقیقیه.
زن های زیادی رو میشناسم که با داشتن عروس و داماد، هنوزم دوست دارن معشوقه باشن،دخترای جوون و نوجوون هم که خب ییشتر از همه مشتاق معشوقه بودن هستن.
شاید معشوقه بودن و معشوقه موندن،خیلی هم بد نباشه.معشوقه ها همیشه به خودشون میرسن،عطرای ناب میزنن، لبخندشون دلرباست.
شاید پیرزن همسایه هنوزم معشوقه است که انقدر با عشق موهاش رو حنا میذاره و میبافه،هر روز با لبخند میشینه تو کوچه.کسی نمیدونه،شاید عاشق دلباخته اش هر روز به عشق دیدنش از این کوچه رد میشه.
چه خوشبختن زن هایی که مجنونشون،میشه همسرشون.اینا هیچوقت پیر نمیشن، اینا نازشون تا آخر عمر خریدار داره.
چقدر بهشون حسادت میکنم، برنده ی اصلی شرط بندیه زندگی،همین ها هستن.
درباره این سایت