به دعوت دوست خوبم دکترک بهاری قرار شد آیندم تو ده سال آینده رو روایت کنم.

من میتونم دو تا آینده رو برای خودم تصور کنم که فقط یکیش رو اینجا مینویسم:

۶صبح با همسرم بیدار میشم و صبحونه ی خانواده ی کوچیک و خوشبختمون رو با کمک هم آماده میکنیم،دو قلو های خوشگلم رو با بوس و نوازش بیدار میکنم و ۴ نفری صبحونه میخوریم،همسرم خداحافظی میکنه و زود تر از ما خونه رو ترک میکنه،منم دوقلو ها رو آماده میکنم و سوار ماشینم میکنم،دوقلو ها رو به مهد خصوصی که تو بهترین نقطه ی شهر هست میبرم و خودم با انرژی میرم سمت بیمارستان.

احتمالا اون موقع رزیدنت باشم و اون روز کشیکم باشه.با عشق به بیمارهام سر میزنم و بهشون رسیدگی میکنم، هر تایمی که بیکار باشم میرم سراغ لبتابم و مقاله های به روز مرتبط با رشتم رو میخونم، عصری تو اولین فرصت،با مامان و بابام که در حال سفرو گردش هستن تماس میگیرم و سفارش سوغاتی میدم، با داداشم تماس میگیرم و بهش میگم دلم براش تنگ شده و برای آخر هفته با خانومش دعوتش میکنم بیاد خونمون.

خاطرات روزانم رو مینویسم و تو یه دفتر، تجربه های مفیدم رو برای بچه هام مینویسم. با همسرم تماس میگیرم و ابراز دلتنگی میکنم،سفارش میکنم مواظب بچه ها باشه و شب نذاره زیاد بیدار بمونن.بعد دوباره تو شغلم و رسیدگی به بیمارام غرق میشم.

شاید اون روز بشینم و آینده ام تو سال۱۴۱۶ رو بنویسم.

اما مطمینم اون روز هنوزم رویاهای زیادی برای آینده ام دارم:))

+منم از همه ی دوستای خوبم دعوت میکنم تو این چالش شرکت کنن،خصوصا شما دوست خوبم>___*


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مجله تکنولوژی خاطرات تنها Jared بورس انواع یخچال ساید بای ساید ال جی ماساژدرمانی نکته های کامپیوتر فروشگاه هسویاوم فروشگاه اچ پی گالری دانلود آهنگ های برتر emohtava